گل نرگسم ؟ صبح که از خواب بیدار شدم دیدم در کنارم آرام خوابیده بودی ، پلک پایین چشات مثله پرنده کوچکی که در آغوش مادرش آروم میگیره در آغوش پلک های بالایی آروم خوابیده بود، چهرت آروم بود ، نور خاصی رو تو چهرت می دیدم ، یه خستگی کوچولو تویه چهرت بود ، تویه خم ابروت و رویه شیارهای پیشونیت یه غمی نهفته بود ، نگات کردم ، دیدم خندیدی ، انگار داشتی به من می خندیدی ، نمی دونم شایدم حق داشتی بهم بخندی ، این همه انتظار ، اینهمه دعا ، اینهمه التماس ، فقط برایه اینکه بتونم قلبه تو رو بدست بیارم .قلبه مهربونت رو ، قلبی رو که برایه همه می تپه ، قلبی که نازنینه ، قلبی که دوست داشتنیه ، نمی دونم لیاقته بدست آوردنش رو دارم یا نه ، امیدوارم که داشته باشم ، در پایان فقط می تونم بگم :
دوستت دارم نرگسم
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ